در خصوص پیوند وزیر مغربی و جد مادریاش، کاتب نعمانی، در چند جای رسالهام توضیحاتی آورده و نمونۀ این منقولات را به صورت کاملتر در سایت کاتبان قرار دادهام. (برای نمونه، اینجا را ببینید) روشن است که وزیر مغربی در 370 به دنیا آمده و نعمانی در 360 رحلت کرده است. لذا این دو تن نمیتوانستهاند یکدیگر را ملاقات کرده باشند. منتها نکتههایی دیگر را درباب روش نقل و استنادات وزیر مغربی در چند جای رساله ام درباب المصابیح فی تفسیر القرآن یادآور شدهام که گویا بدون یادکرد آنها، نقل وزیر مغربی از جد مادری اش، کاتب نعمانی عجیب مینماید. اکنون میکوشم به اختصار آنها را بیان کنم و تفصیلش را به متن رساله ارجاع دهم (اینجا را ببینید).
به طور کلی نباید روش وزیر مغربی در یادکرد از پیشینیان را با معیارهای سایر محدثان و متکلمان و مفسران یکسان گرفت. او در اغلب موارد، با وجود حافظه قوی، روایات و گاه حتی اشعار عرب را نقل به معنا میکند. بسیاری از روایاتی که از صادقین علیهما السلام نقل میکند، خلاصهای مفهومی است از آنچه در کافی و عیاشی و قمی آمده است. گاه دو آیه را با هم تلفیق و یک آیه جدید میسازد. لذا تعجبی نمی کنیم اگر منقولات وزیر مغربی از "ابوعبدالله محمد بن ابراهیم" با تقریب بالای 90 درصد در نوشتۀ منسوب به نعمانی یافت شود.
یکی دیگر از ویژگی های وی، گونه ای تدلیس است. این امر در جاهای مختلف رخ داده است: مورد اول برای پوشاندن هویت و نسب شیعی خود در برابر حاکم عباسی است (در نامه معروفی که به خلیفه در بغداد نوشته و فقط استادان سنی و تحصیلات سنی خود را گفته و از دایی پدرش یاد کرده، اما نامی از جد مادری اش نعمانی نبرده است). طبیعتا این کار در تفسیرش هم رخ داده است و از جد خود نعمانی، مطالبی نقل کرده که همگی در متن کنونی تفسیر منسوب به نعمانی یافت میشود. در یکی از این موارد صراحتا میگوید: و روی ابوعبدالله محمد بن ابراهیم. من نام تمام استادان معروف و غیر معروف وزیر مغربی را از تمام آثار خود وی و نیز از منابع تراجمی و تاریخی پس از وی بیرون آورده ام. کسی دیگر با این کنیه و نام ابدا در زندگی وزیر مغربی وجود ندارد که این اندازه از او در تفسیرش نقل کند و تراجم نویسان او را از قلم انداخته باشند (و شگفت آنکه آن مطالب عیناً و تنها در تفسیر موجود و منتسب به نعمانی یافت شود).
از همین رو، او از بسیاری از مصادر، شیوخ و کتب اهل سنت و گاه معتزله در تفسیر خود، به صراحت نام میبرد، اما حتی یک بار هم به مصدر شیعی روایات صادقین علیهما السلام چون کافی کلینی و تفاسیر عیاشی یا قمی اشارهای نمیکند. من شواهدی دارم که حتی وی به احتمالا به نسخه ای از تفسیر الباقر (نگاشتۀ ابوالجارود) دسترسی داشته، اما هیچ گاه اشاره ای به هیچ کتاب یا راوی شیعه نمی کند. برای نقل روایات فضائل اهل بیت علیهم السلام، و گاه حتی برای تایید دیدگاههای فقهی شیعی در تفسیر برخی از آیات الاحکام (مثلاً آیه وضو) همواره میکوشد که از منابع و مصادر اهل سنت مطلب را آدرس بیاورد و گاه در انتهای مطلب بیفزاید: و کذا یقول ابوجعفر علیه السلام.
آن گونۀ تدلیس که گفتم، خود را در جای دیگری از تفسیر وزیر مغربی هم نشان میدهد. با آنکه وزیر مغربی تصریح به نام راویان و کتب شیعه نمیکند، اما از دیگران، یعنی عموم لغویان و نحویان و ادیبان قدیم و جدید، عالمان و فقیهان و محدثان ومفسران اهل سنت، کتب و روایات سیره، متکلمان معتزلی، و حتی شخصیت های گمنام یهودی و مسیحی و متن عهد قدیم و جدید و... مطالب فراوانی را با آسم و آدرس نقل میکند. یک استثنای مهم در این جا هست و آن کلبی (م 146 ق) است. من در رساله خودم نشان دادهام که بخش زیادی از آنچه وزیر مغربی در تفسیر خود با عنوان قال ابوجعفر یا روی ابوجعفر نقل میکند، در هیچ یک از مصادر شیعی منسوب به امام باقر علیه السلام یا سایر امامان یافت نمیشود و حتی مضامین آن از مضامین روایات اهل بیت بسیار به دور است، و در مقابل، این منقولات یا عینا در تنویر المقباس یافت میشود که عینا برآمده از روایت کلبی است و یا در سایر آثار مفسران اهل سنت به صراحت به کلبی نسبت داده شده است.
به طور کلی نباید روش وزیر مغربی در یادکرد از پیشینیان را با معیارهای سایر محدثان و متکلمان و مفسران یکسان گرفت. او در اغلب موارد، با وجود حافظه قوی، روایات و گاه حتی اشعار عرب را نقل به معنا میکند. بسیاری از روایاتی که از صادقین علیهما السلام نقل میکند، خلاصهای مفهومی است از آنچه در کافی و عیاشی و قمی آمده است. گاه دو آیه را با هم تلفیق و یک آیه جدید میسازد. لذا تعجبی نمی کنیم اگر منقولات وزیر مغربی از "ابوعبدالله محمد بن ابراهیم" با تقریب بالای 90 درصد در نوشتۀ منسوب به نعمانی یافت شود.
یکی دیگر از ویژگی های وی، گونه ای تدلیس است. این امر در جاهای مختلف رخ داده است: مورد اول برای پوشاندن هویت و نسب شیعی خود در برابر حاکم عباسی است (در نامه معروفی که به خلیفه در بغداد نوشته و فقط استادان سنی و تحصیلات سنی خود را گفته و از دایی پدرش یاد کرده، اما نامی از جد مادری اش نعمانی نبرده است). طبیعتا این کار در تفسیرش هم رخ داده است و از جد خود نعمانی، مطالبی نقل کرده که همگی در متن کنونی تفسیر منسوب به نعمانی یافت میشود. در یکی از این موارد صراحتا میگوید: و روی ابوعبدالله محمد بن ابراهیم. من نام تمام استادان معروف و غیر معروف وزیر مغربی را از تمام آثار خود وی و نیز از منابع تراجمی و تاریخی پس از وی بیرون آورده ام. کسی دیگر با این کنیه و نام ابدا در زندگی وزیر مغربی وجود ندارد که این اندازه از او در تفسیرش نقل کند و تراجم نویسان او را از قلم انداخته باشند (و شگفت آنکه آن مطالب عیناً و تنها در تفسیر موجود و منتسب به نعمانی یافت شود).
از همین رو، او از بسیاری از مصادر، شیوخ و کتب اهل سنت و گاه معتزله در تفسیر خود، به صراحت نام میبرد، اما حتی یک بار هم به مصدر شیعی روایات صادقین علیهما السلام چون کافی کلینی و تفاسیر عیاشی یا قمی اشارهای نمیکند. من شواهدی دارم که حتی وی به احتمالا به نسخه ای از تفسیر الباقر (نگاشتۀ ابوالجارود) دسترسی داشته، اما هیچ گاه اشاره ای به هیچ کتاب یا راوی شیعه نمی کند. برای نقل روایات فضائل اهل بیت علیهم السلام، و گاه حتی برای تایید دیدگاههای فقهی شیعی در تفسیر برخی از آیات الاحکام (مثلاً آیه وضو) همواره میکوشد که از منابع و مصادر اهل سنت مطلب را آدرس بیاورد و گاه در انتهای مطلب بیفزاید: و کذا یقول ابوجعفر علیه السلام.
آن گونۀ تدلیس که گفتم، خود را در جای دیگری از تفسیر وزیر مغربی هم نشان میدهد. با آنکه وزیر مغربی تصریح به نام راویان و کتب شیعه نمیکند، اما از دیگران، یعنی عموم لغویان و نحویان و ادیبان قدیم و جدید، عالمان و فقیهان و محدثان ومفسران اهل سنت، کتب و روایات سیره، متکلمان معتزلی، و حتی شخصیت های گمنام یهودی و مسیحی و متن عهد قدیم و جدید و... مطالب فراوانی را با آسم و آدرس نقل میکند. یک استثنای مهم در این جا هست و آن کلبی (م 146 ق) است. من در رساله خودم نشان دادهام که بخش زیادی از آنچه وزیر مغربی در تفسیر خود با عنوان قال ابوجعفر یا روی ابوجعفر نقل میکند، در هیچ یک از مصادر شیعی منسوب به امام باقر علیه السلام یا سایر امامان یافت نمیشود و حتی مضامین آن از مضامین روایات اهل بیت بسیار به دور است، و در مقابل، این منقولات یا عینا در تنویر المقباس یافت میشود که عینا برآمده از روایت کلبی است و یا در سایر آثار مفسران اهل سنت به صراحت به کلبی نسبت داده شده است.
سه شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۳:۳۹
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .