kariminia.kateban.com, Articles by Morteza Karimi-Nia
  
آخرین نوشته ها
لینک های روزانه
    من مقاله‌ای نوشته‌ام در معرفی قرآنی مترجَم از قرن پنجم هجری و تحلیل متن این ترجمه‌ی فارسی که قرار است در مجله‌ی ترجمان وحی (زمستان 1396) منتشر شود. در این میان، نام مالک بر روی این نسخه (خراسان بنت ابی‌القسم بن علی بن مانکدیم) در اوایل قرن ششم هجری توجهم را جلب کرد. نوشته‌ی حاضر را در معرفی اهمیت این یادداشت مالکیت و تبار جدش، علی بن مانکدیم نوشته‌ام.

    این نسخه بخشی از قرآنی 30 پاره بوده است که اکنون برخی پاره‌های دیگر آن را در کتابخانه‌های دیگر می‌شناسیم. با جستجوهایی که انجام یافته تاکنون، مجموعاً 12 پاره‌ی این قرآن کهن یافت شده که باید تمامی آن‌ها را در اصل متعلق به قرآن واحدی بدانیم: هفت پاره‌ی آن در کتابخانه‌ی آستان قدس رضوی (به شماره‌های 2752، 2753، 2754، 2755، 2756 حاوی جزءهای اول، سیزدهم، پانزدهم، بیست و دوم، بیست و ششم، و شماره‌های 4650 و 4651 حاوی جزء نوزدهم و بیستم قرآن کریم)، یک پاره در کتابخانه‌ی مجلس (به شماره‌ی 2002، حاوی جزء پنجم قرآن کریم)، دو پاره‌ی دیگر در همان کتابخانه (یکجا در یک نسخه به شماره‌ی 2003، حاوی بخش‌هایی از دو جزء بیست و پنجم و بیست و هشتم) است و یک پاره‌ی دیگر (52 برگ؛ حاوی جزء شانزدهم قرآن) به تاریخ 18 اکتبر 2001 در حراج ساتبیز لندن به فروش رسیده است. احتمال وجود و یافته شدن دیگر پاره‌های این قرآن در سایر کتابخانه‌های ایران و جهان منتفی نیست. فهرست اجزای یافت شده از این قرآن 30 پاره و مشخصات هر جزء، در جدول زیر آمده است:

    جزء
    محل کتابخانه
    شماره نسخه
    تعداد برگ
    سورهها و آیات
    جزء 1
    آستان قدس رضوی
    2752
    41
    فاتحه ـ بقرة، 136
    جزء 13
    آستان قدس رضوی
    2753
    39
    یوسف، 76ـ ابراهیم، 52
    جزء 15
    آستان قدس رضوی
    2754
    48
    اسراء، 19ـ کهف، 74
    جزء 22
    آستان قدس رضوی
    2755
    49
    احزاب، 32 ـ یس، 21
    جزء 26
    آستان قدس رضوی
    2756
    32
    محمد، 14 ـ ذاریات، 31
    جزء 19
    آستان قدس رضوی
    4650
    52
    فرقان، 23 ـ نمل، 56
    جزء 20
    آستان قدس رضوی
    4651
    49
    نمل، 57 ـ عنکبوت، 45
    جزء 5
    مجلس شورای اسلامی
    2002
    48
    نساء، 28 ـ نساء، 146
    جز ء 25
    مجلس شورای اسلامی
    2003
    158ص
    جزء 28
    مجلس شورای اسلامی
    2003
    158ص
    مجادلة، 14ـ تحریم، 12
    جزء 14
    کتابخانهی مرکزی دانشگاه تهران
    2156
    54
    حجر، 1 ـ نحل، 128
    جزء 16
    حراج ساتبیز لندن(18 اکتبر 2001)
    کالای ش 24
    52
    کهف، 75ـ طه، 135


    در آغاز جزء اول این قرآن سی پاره در آستان قدس رضوی (جزوه‌ی ش 2752) یادداشتی چنین آمده است:
    برکة لصاحبها خراسان بنت ابی‌القسم بن علی بن مانکدیم بن محمد بن محمد بن الحسن بن القاسم بن حمزة بن محمد بن جعفر بن عیسی بن علی بن الحسین بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب سلام الله علیهم. برکة لصاحبها خراسان


     زیرنویس:


    این عبارت مهم‌ترین سرنخ ما برای دستیابی به بخشی از سرگذشت قرآن فوق الذکر است. آقای محمدآصف فکرت جملات یادشده را حاکی از وقف نسخه به دست خراسان بنت ابی‌القاسم دانسته و این نکته در کتاب شاهکارهای هنری در آستان قدس رضوی (ج 1، ص 104) با عبارتی دیگر نیز تکرار شده است.2 یادداشت فوق در هر دو کتاب اشتباه یا ناقص است. در شاهکارهای هنری در آستان قدس رضوی، ج 1، ص 104، کلمات خراسان و مانکدیم خوانده نشده است. آقای محمد آصف فکرت نیز (ج 1، ص 23) مانکدیم را نکدیم خوانده است. آقای صدرایی خویی تنها کسی است که کلمات خراسان و مانکدیم به درستی خوانده، اما مجدداً "خراسان" را واقف نسخه دانسته است. نک. فهرستگان نسخه‌های خطی ترجمه‌های فارسی قرآن کریم، ص 83. با این همه، ظاهر عبارتِ فوق تنها بر تملّکِ نسخه به دست زنی به نام "خراسان بن ابی‌القاسم بن علی بن مانکدیم" اشارات دارد که احتمالاً اجزاء قرآنی فوق، بخشی از مهریه یا کابینش بوده، یا از طریق پدر به او اهدا شده است. نسخه‌ی مذکور که در زمان کتابت این یادداشت احتمالاً به صورت کامل در اختیار وی بوده، بعدها متفرّق گشته و هر تکه‌اش به نقطه‌ای رهسپار شده است.
    یادداشت تملّک فوق حاوی اطلاعات دقیقی است که با دیگر داده‌های تاریخی ما تطابق دارد. نسبِ مالکِ نسخه "خراسان بنت ابی‌القاسم بن علی بن مانکدیم" تا امام علی علیه السلام بدون افتادگی ذکر شده است، چرا که عمر بن محمد نسفی (م 537 ق) و ابن‌فندق بیهقی (م 565 ق) عیناً به این نسب اشاره می‌کنند. به‌جز خراسان، دو شخصیت محوری دیگر در این سلسله نسب، جد و جدِّ پدر وی، یعنی علی بن مانکدیم و مانکدیم بن محمد هستند. نسفی و بیهقی مالک اصلی این نسخه، یعنی "خراسان" 3"خراسان" دستکم از قرن چهارم، نامی شناخته شده برای زنان علوی در طبرستان و بعدها در نیشابور بوده است. فی‌المثل ابن‌فندق بیهقی (متوفای 565 ق) مینویسد: «وروى السید أبوالغنائم الدمشقی: لقیت صالح بن محمد وأباالقاسم بطبرستان، سنة ثمان عشرة وأربعمائة. ولصالح: خلیفة، وهادی، أمهادی أمولد، وأمخلیفة خراسان بنت الحسن بن أبیالقاسم الأفطسی بنت عمر ابنه، وهی أخت الحسین بن الحسن بن یحیى» (ابنفندق بیهقی، لباب الأنساب والألقاب والأعقاب، 2/489) گفتنی است مزار این زن سیده، یعنی «خراسان بنت الحسن بن أبیالقاسم الأفطسی الحسینی» اکنون در هفت کیلومتری شهر ساری در روستای پایین دامیر با عنوان امامزاده بیبی خانم مشهور است (نک. فقیه بحرالعلوم، 175ـ176).یاد نمی‌کنند، اما پدر (ابوالقاسم = محمد)، جد (ابوالحسن علی) و جدّ بزرگ وی (مانکدیم بن محمد) را نام می‌برند.
    مانکدیم بن محمد4 مانکدیم لقبی بوده است که در زبان طبری کهن به فرد زیبارو میداده‌اند. دیم به معنای وجه و صورت، و مانک به معنای ماه است. معنای آن معادل با "وجه القمر" یا همان ماهرو است (نک. لغت‌نامه دهخدا، ذیل واژه). آقای مهدوی سعیدی (سادات متقدمه گیلان یا بخشی از تاریخ عام گیلان، ص 649ـ650 و 652) معتقد است که اصل آن ماهکدیم بوده و به مرور زمان، در این کلمه تصحیف یا تغییر گویشی رخ داده؛ یعنی ماهک به معنای ماه کوچک، و دیم به معنای رخ و صورت بوده است. عبدالجلیل قزوینی مولف کتاب نقض در حدود سال 560 هجری، بارها در اثر خود این لقب را برای شریف رضی نیز بهکار میبرد (نقض، ص 40، 210، و 405). افراد زیادی در میان علویان و زیدیان طبرستان به این لقب خوانده شده اند. معروفترین ایشان قوامالدین احمد بن الحسین بن ابی‌هاشم الحسینی معروف به مانکدیم (م 399 ق) مولف کتاب شرح الاصول الخمسة است. محمد بن محمد شیخ الشرف عبیدلی (338ـ445 ق) در مواضع مختلفی از کتاب خود، تهذیب الانساب و نهایة الاعقاب (تحقیق محمدکاظم محمودی، قم: کتابخانهی آیة الله مرعشی نجفی، 1413 ق)، شمار زیادی از ایشان را نام می‌برد. (که نام اصلی‌اش اسماعیل بوده)، خود از سادات طبرستان بوده که سه فرزند به نام‌های ابوالحسن علی، ابوالمعالی هبة‌الله و یک دختر داشته است. معروف‌ترین فرزند وی علی، همان جدّ خراسان است که در 446 تولد یافته و 517 درگذشته است. ابوالحسن علی بن مانکدیم فردی دانشمند، ادیب، لغوی و شاعر بوده که در منابع کهن از او با عنوان الامیر السید العالم نیز یاد شده است. وی ظاهراً خود در نیشابور تولد و رشد یافته، همانجا تحصیل کرده و سپس به شهرهای مختلف برای امور دیوانی، سیاسی و علمی سفر کرده است. اینها اطلاعاتی است که بر اساس سخنان برخی معاصران وی چون علی بن حسن باخرزی (م 467 ق)، عمر بن محمد نسفی (م 537 ق)، زمخشری (م 538 ق) و ابن‌فندق بیهقی (م 565 ق) به دست می‌آوریم.5 برخی از عبارات ابن‌فندق در شرح احوال علی بن مانکدیم و اجدادش چنین است: نسب أولاد السید مانكدیم الفارسی بنیشابور رحمهم الله: السید مانكدیم بن محمد بن محمد بن الحسن بن أبی القاسم بن حمزة بن محمد بن جعفر بن عیسى بن علی بن الحسین الأصغر بن زین العابدین علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب رضی الله عنهم ... والعقب من السید مانكدیم: الأمیر السید العالِم علی، والأمیر السید أبو المعالی هبة الله، وبنت ... و توفی الأمیر السید علی بن مانكدیم فی شهور سنة سبع عشرة وخمسمائة. (ابن‌فندق بیهقی، ص 677). و اسم مانكدیم إسماعیل. والأمیر السید علی بن مانكدیم إسماعیل كان مقرباً من سر السلاطین، ومن ندماء الصاحب الأجل فخر الملك المظفر بن نظام الملك. والعقب من الأمیر علی بن مانكدیم: فی أحمد و محمد، أمهما علویة. ولأحمد ابنان. ولمحمد ابنان، حج أحدهما وفیهم البقیة. (ابنفندق بیهقی، ص 679). دیگران بعدها تقریباً همگی همین سخنان را نقل کرده‌اند.6 فی‌المثل شمس‌الدین ذهبی و خلیل بن ابیک صفدی در معرفی کوتاه خود نشان می‌دهند که به السیاق لتاریخ نیسابور (عبدالغافر فارسی متوفای 529 هجری) دسترسی داشته‌اند: «علی بن منكدیم بْن محمد بْن محمد، السّید أبو الحَسَن العَلَوی الحُسَینی الفارسی، الأمیر الشّاعر المُفْلِق. [المتوفى: 517 هـ] تُوُفّی فجاءة فی شوال، ذكره عبد الغافر الفارسی.» نک. شمس‌الدین ذهبی، تاریخ الاسلام، 11/279. باخرزی وی را در جوانی حدوداً بیست سالگی دیده، ضمن ستایش زیبایی ظاهری و دستخط وی، از او ابیاتی در دمیة القصر نقل کرده است.7 «السید ابوالحسن علی بن مانکدیم الحسینی. رایته و هو عاری الوجه من الشعر، متناصف حسن الوجه و الشعر، غص الادب و السنّ، یضرب جماله و هو من الانس بعرق فی الجن و استکتبته نبذا من اشعاره فکتبها لی بخطه الدیباجی» (باخرزی، دمیة القصر، 2/1046 و 1047).به گفته‌ی ابن‌فندق، وی با سلاطین وقت مراوده داشته و مدتی از ندیمان فخرالملك المظفر بن نظام‌الملك (434ـ500 ق) بوده است. زمخشری در سال 503 هجری مدتی میزبان او بوده است. شعر او را بسیار می‌ستاید و می‌گوید: «هیچ کاری نمی‌کرد، مگر آنکه بر من عرضه می‌داشت؛ گاه بر او ایراد می‌گرفتم؛ اما بی آنکه رو ترش کند، از من سپاس می‌گزارد.»8 «و مکث السید علی بن منکدیم عندنا فی الایام الفریدیه مدة، وله الشعرا العالی الطبقة، فكان لا یعمل شیئا إلا عرضه علی، وربما أنكرت علیه فیتشكر ولا یتنكر (زمخشری، الزاجرة للصغار عن معاوضة الكبار، ص 634). عمر بن محمد نسفی ضمن اشاره به نسب کامل وی، می‌گوید: «علی بن مانکدیم در سال 514 به سمرقند آمد و به نقل حدیث پرداخت. او خود سال تولد خویش را محرم سال 446 ذکر کرد.»9 «السید العالم ابی الحسن علی بن مانکدیم بن محمد بن محمد الحسن بن القاسم بن حمزة بن محمد بن جعفر بن عیسی بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب النیسابوری. قدم سمرقند و حدث بها فی سنة اربع عشرة و خمسمائة و ذکر انه ولد فی المحرم سنة ست و اربعین و اربعمائة» (عمر بن محمد نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ص 562). در ادامه، نسفی روایتی نبوی را از علی بن مانکدیم از علی بن احمد واحدی نیشابوری نقل می‌کند که نشان می‌دهد وی در جوانی خود در نیشابور، از واحدی نیشابوری (م 467 یا 468 ق) سماع حدیث کرده است.
    از مجموع این آثار چنین برمی‌آید که جدِّ خراسان یعنی ابوالحسن علی بن مانکدیم، در 71 سالگی به سال 517 قمری وفات یافته است. بر این اساس، می‌توان حدس زد که نوه‌ی او، "خراسان" در میانه‌های قرن ششم هجری مالک این قرآن بوده باشد. هیچ دور نیست که بینگاریم، کاتب نسخه در اواخر قرن پنجم هجری، جدّ دانشمند و خوشنویس و ادیب وی، ابوالحسن علی بن مانکدیم بوده باشد که آن را به نوه‌ی خویش بخشیده است. چند دهه بعد، نسابه‌ی معروف، القاضی إسماعیل بن الحسن بن محمد الحسینی المروزی الأزورقانی (م 614 ق) ضمن نقل اخبار باخرزی و اشاره به برادر و فرزندان علی بن مانکدیم، می‌نویسد: فرزندان و نوه‌های وی در نیشابور مقیم‌اند.10 «السید العالم الشاعر ابوالحسن علی بن مانکدیم بن ابی‌علی بن محمد ابی‌طالب الفارسی بن الحسن بن قاسم بن حمزة بن محمد ابی‌هاشم. هذا الذی ذکره الباخرزی فی دمیة القصر و له ثلاثة بنین و اخ وعمان اعقبوا و ذیلوا و ذیلوا بنیسابور» (الحسینی المروزی، الفخری فی انساب الطالبیین، ص 78).
    یادداشت اهدای قرآن به "خراسان" تنها در آغاز جزء اول این قرآن آمده است. از آنجا که این یادداشت وقف‌نامه نبوده، در دیگر اجزای این قرآن ــ تا آنجا که به دست آمده ــ تکرار نشده است. در نمونه‌های دیگر (مثلاً در وقف‌نامه‌های قرآن‌های سی پاره از عثمان بن حسین وراق غزنوی، زمرد ملک بنت سلطان محمود، ابوجعفر محمد بن موسی الخاصة، ابوالحسن زید بن اسمعیل بن حمزة بن الحسن العلوی و خدیجه معروف به نازنین بنت الحاکم الحسین السکاک، همگی در کتابخانه‌ی آستان قدس رضوی)، وقتی قرآنی 30 پاره وقف شده، واقف یادداشت خود را بر روی تک تک اجزای آن نوشته است. به‌درستی از سرنوشت اجزای قرآن خراسان پس از وفات وی در نیشابور اطلاعی نداریم، اما مشخص است که تنها برخی اجزای آن در قرون بعد وقف حرم رضوی در مشهد شده و پاره‌های دیگر به دیگر نقاط ایران رفته است. اکنون هفت جزء آن در کتابخانه‌ی آستان قدس رضوی، سه جزء در مجلس شورای اسلامی، یک جزء در دانشگاه تهران و یک جزء در خارج از کشور است. تفاوت این اجزاء از حیث سلامت و آسیب دیدگی نشان از پراکندگی مکانی آنها طی قرون هفتم تا زمان حاضر دارد.

    نکات مفصل‌تر در خصوص متن نسخه‌ی قرآنی و ترجمه‌ی فارسی موجود در آن را در مقاله‌ی آتی در مجله ترجمان وحی خواهم آورد ان شاء الله.

    <span class=
    صفحه‌ی آغازین از نسخه‌ی 2156 کتابخانه‌ی مرکزی دانشگاه تهران


    صفحه‌ی آغازین از نسخه‌ی ش 2002 کتابخانه‌ی مجلس شورای اسلامی
    صفحه‌ی آغازین از نسخه‌ی ش 2002 کتابخانه‌ی مجلس شورای اسلامی


    صفحه‌ی نخست از نسخه‌ی فروخته شده به تاریخ 18 اکتبر 2001 در حراج ساتبیز لندن
    صفحه‌ی نخست از نسخه‌ی فروخته شده به تاریخ 18 اکتبر 2001 در حراج ساتبیز لندن

    ۱. نسخۀ ۲۰۰۳ در مجلس شورای اسلامی درواقع حاصل کنارهم نهادن ۲ جزء از این قرآن است. از آغاز تا ص ۷۹، حاوی جزء ۲۵ قرآن کریم و از ص ۸۰ تا ۱۵۸، حاوی جزء ۲۸ قرآن کریم است. انتهای جزء ۲۵ و ابتدای جزء ۲۸ در این نسخه مفقود است.
    ۲. یادداشت فوق در هر دو کتاب اشتباه یا ناقص است. در شاهکارهای هنری در آستان قدس رضوی، ج ۱، ص ۱۰۴، کلمات خراسان و مانکدیم خوانده نشده است. آقای محمد آصف فکرت نیز (ج ۱، ص ۲۳) مانکدیم را نکدیم خوانده است. آقای صدرایی خویی تنها کسی است که کلمات خراسان و مانکدیم به درستی خوانده، اما مجدداً "خراسان" را واقف نسخه دانسته است. نک. فهرستگان نسخه‌های خطی ترجمه‌های فارسی قرآن کریم، ص ۸۳.
    ۳. "خراسان" دستکم از قرن چهارم، نامی شناخته شده برای زنان علوی در طبرستان و بعدها در نیشابور بوده است. فی‌المثل ابن‌فندق بیهقی (متوفای ۵۶۵ ق) مینویسد: «وروى السید أبوالغنائم الدمشقی: لقیت صالح بن محمد وأباالقاسم بطبرستان، سنة ثمان عشرة وأربعمائة. ولصالح: خلیفة، وهادی، أمهادی أمولد، وأمخلیفة خراسان بنت الحسن بن أبیالقاسم الأفطسی بنت عمر ابنه، وهی أخت الحسین بن الحسن بن یحیى» (ابنفندق بیهقی، لباب الأنساب والألقاب والأعقاب، ۲/۴۸۹) گفتنی است مزار این زن سیده، یعنی «خراسان بنت الحسن بن أبیالقاسم الأفطسی الحسینی» اکنون در هفت کیلومتری شهر ساری در روستای پایین دامیر با عنوان امامزاده بیبی خانم مشهور است (نک. فقیه بحرالعلوم، ۱۷۵ـ۱۷۶).
    ۴. مانکدیم لقبی بوده است که در زبان طبری کهن به فرد زیبارو میداده‌اند. دیم به معنای وجه و صورت، و مانک به معنای ماه است. معنای آن معادل با "وجه القمر" یا همان ماهرو است (نک. لغت‌نامه دهخدا، ذیل واژه). آقای مهدوی سعیدی (سادات متقدمه گیلان یا بخشی از تاریخ عام گیلان، ص ۶۴۹ـ۶۵۰ و ۶۵۲) معتقد است که اصل آن ماهکدیم بوده و به مرور زمان، در این کلمه تصحیف یا تغییر گویشی رخ داده؛ یعنی ماهک به معنای ماه کوچک، و دیم به معنای رخ و صورت بوده است. عبدالجلیل قزوینی مولف کتاب نقض در حدود سال ۵۶۰ هجری، بارها در اثر خود این لقب را برای شریف رضی نیز بهکار میبرد (نقض، ص ۴۰، ۲۱۰، و ۴۰۵). افراد زیادی در میان علویان و زیدیان طبرستان به این لقب خوانده شده اند. معروفترین ایشان قوامالدین احمد بن الحسین بن ابی‌هاشم الحسینی معروف به مانکدیم (م ۳۹۹ ق) مولف کتاب شرح الاصول الخمسة است. محمد بن محمد شیخ الشرف عبیدلی (۳۳۸ـ۴۴۵ ق) در مواضع مختلفی از کتاب خود، تهذیب الانساب و نهایة الاعقاب (تحقیق محمدکاظم محمودی، قم: کتابخانهی آیة الله مرعشی نجفی، ۱۴۱۳ ق)، شمار زیادی از ایشان را نام می‌برد.
    ۵. برخی از عبارات ابن‌فندق در شرح احوال علی بن مانکدیم و اجدادش چنین است: نسب أولاد السید مانكدیم الفارسی بنیشابور رحمهم الله: السید مانكدیم بن محمد بن محمد بن الحسن بن أبی القاسم بن حمزة بن محمد بن جعفر بن عیسى بن علی بن الحسین الأصغر بن زین العابدین علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب رضی الله عنهم ... والعقب من السید مانكدیم: الأمیر السید العالِم علی، والأمیر السید أبو المعالی هبة الله، وبنت ... و توفی الأمیر السید علی بن مانكدیم فی شهور سنة سبع عشرة وخمسمائة. (ابن‌فندق بیهقی، ص ۶۷۷). و اسم مانكدیم إسماعیل. والأمیر السید علی بن مانكدیم إسماعیل كان مقرباً من سر السلاطین، ومن ندماء الصاحب الأجل فخر الملك المظفر بن نظام الملك. والعقب من الأمیر علی بن مانكدیم: فی أحمد و محمد، أمهما علویة. ولأحمد ابنان. ولمحمد ابنان، حج أحدهما وفیهم البقیة. (ابنفندق بیهقی، ص ۶۷۹).
    ۶. فی‌المثل شمس‌الدین ذهبی و خلیل بن ابیک صفدی در معرفی کوتاه خود نشان می‌دهند که به السیاق لتاریخ نیسابور (عبدالغافر فارسی متوفای ۵۲۹ هجری) دسترسی داشته‌اند: «علی بن منكدیم بْن محمد بْن محمد، السّید أبو الحَسَن العَلَوی الحُسَینی الفارسی، الأمیر الشّاعر المُفْلِق. [المتوفى: ۵۱۷ هـ] تُوُفّی فجاءة فی شوال، ذكره عبد الغافر الفارسی.» نک. شمس‌الدین ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۱/۲۷۹.
    ۷. «السید ابوالحسن علی بن مانکدیم الحسینی. رایته و هو عاری الوجه من الشعر، متناصف حسن الوجه و الشعر، غص الادب و السنّ، یضرب جماله و هو من الانس بعرق فی الجن و استکتبته نبذا من اشعاره فکتبها لی بخطه الدیباجی» (باخرزی، دمیة القصر، ۲/۱۰۴۶ و ۱۰۴۷).
    ۸. «و مکث السید علی بن منکدیم عندنا فی الایام الفریدیه مدة، وله الشعرا العالی الطبقة، فكان لا یعمل شیئا إلا عرضه علی، وربما أنكرت علیه فیتشكر ولا یتنكر (زمخشری، الزاجرة للصغار عن معاوضة الكبار، ص ۶۳۴).
    ۹. «السید العالم ابی الحسن علی بن مانکدیم بن محمد بن محمد الحسن بن القاسم بن حمزة بن محمد بن جعفر بن عیسی بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب النیسابوری. قدم سمرقند و حدث بها فی سنة اربع عشرة و خمسمائة و ذکر انه ولد فی المحرم سنة ست و اربعین و اربعمائة» (عمر بن محمد نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ص ۵۶۲).
    ۱۰. «السید العالم الشاعر ابوالحسن علی بن مانکدیم بن ابی‌علی بن محمد ابی‌طالب الفارسی بن الحسن بن قاسم بن حمزة بن محمد ابی‌هاشم. هذا الذی ذکره الباخرزی فی دمیة القصر و له ثلاثة بنین و اخ وعمان اعقبوا و ذیلوا و ذیلوا بنیسابور» (الحسینی المروزی، الفخری فی انساب الطالبیین، ص ۷۸).
    دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱:۵۳
    نظرات



    نمایش ایمیل به مخاطبین





    نمایش نظر در سایت

    مهدی اللهیاری تبریزی
    ۳ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۲۳
    با سلام و آرزوی سلامتی و موفقیت برای نویسنده و محقق عالی قدر، جناب آقای دکتر مرتضی کریمی نیا ، که نوشته هایشان همیشه جزو بهترین ها و اولین ها بوده