به گفتۀ عبدالله افندی، وزیر مغربی از مشایخ شریف مرتضی بوده است (افندی، ریاض العلماء، 2/146؛ قس امین، اعیان الشیعة، 6/114 که آن را بهدرستی اثبات نشده میداند)، اما از پیوند و ارتباط این دو ادیب و عالم بزرگ شیعه نشانههای بیشتر در اسناد و منابع تاریخی بهجا مانده است. شریف مرتضی (م 436 ق) تقریباً سراسر زندگی علمی و سیاسی خود را در بغداد گذرانده و وزیر مغربی از 402 هجری تا پیش از وفاتش در 418 ق، بارها در بغداد حضور داشته و حتی در سال 415 هجری، به مدت 10 ماه وزارت آلبویه را برعهده داشته است. چنین مینماید که شریف مرتضی در همین دوران به مجلس وزیر مغربی رفت و آمد داشته است. وی در آغاز دو رسالۀ خود از وزیر مغربی نام میبرد، به کید و حسادت دشمنان اشاره، و برای طول عمر باعزت وی دعا میکند.
مجموعاً سه رساله از نگاشتههای شریف مرتضی را میشناسیم که وی آنها را به سبب حضور در مجلس وزیر مغربی و طرح بحثی از جانب وزیر مغربی نوشته است. نخست رسالۀ «مسألة فی الولایة من قبل السلطان»، دیگری رسالۀ «المقنع فی الغیبة» و سوم رسالهای با عنوان «مسئلة فی معنى الباء».
مجموعاً سه رساله از نگاشتههای شریف مرتضی را میشناسیم که وی آنها را به سبب حضور در مجلس وزیر مغربی و طرح بحثی از جانب وزیر مغربی نوشته است. نخست رسالۀ «مسألة فی الولایة من قبل السلطان»، دیگری رسالۀ «المقنع فی الغیبة» و سوم رسالهای با عنوان «مسئلة فی معنى الباء».
به گفتۀ عبدالله افندی، وزیر مغربی از مشایخ شریف مرتضی بوده است (ریاض العلماء، 2/146؛ قس امین، اعیان الشیعة، 6/114 که بهدرستی آن را اثبات نشده میداند)، اما از پیوند و ارتباط این دو ادیب و عالم بزرگ شیعه نشانههای بیشتر در اسناد و منابع تاریخی بهجا مانده است. شریف مرتضی (م 436 ق) تقریباً سراسر زندگی علمی و سیاسی خود را در بغداد گذرانده و وزیر مغربی از 402 هجری تا پیش از وفاتش در 418 ق، بارها در بغداد حضور داشته و حتی در سال 415 هجری، به مدت 10 ماه وزارت آلبویه را برعهده داشته است. چنین مینماید که شریف مرتضی در همین دوران به مجلس وزیر مغربی رفت و آمد داشته است. وی در آغاز دو رسالۀ خود از وزیر مغربی نام میبرد، به کید و حسادت دشمنان اشاره، و برای طول عمر باعزت وی دعا میکند.
مجموعاً سه رساله از نگاشتههای شریف مرتضی را میشناسیم که وی آنها را به سبب حضور در مجلس وزیر مغربی و طرح بحثی از جانب وزیر مغربی نوشته است. نخست رسالۀ «مسألة فی الولایة من قبل السلطان»، دیگری رسالۀ «المقنع فی الغیبة» و سوم رسالهای با عنوان «مسئلة فی معنى الباء».
در آغاز رسالۀ «مسألة فی الولایة من قبل السلطان»، شریف مرتضی مینویسد: «در مجلس وزیر السید الاجل ابوالقاسم الحسین بن علی المغربی ــ خداوند بر سلطنتش دوام بخشد ــ در جمادی الاخرة سال 415 سخنانی درباب قبول ولایت از جانب ظالمان و حکام جور به میان آمد و نیز نحوۀ سخن در محاسن و معایب این کار. لذا لازم آمد که وجیزۀ مختصری جهت اطلاع از مطالب مورد نیاز در این باب بنگارم؛ جری فی مجلس الوزیر السید الأجل ابیالقاسم الحسین بن علی المغربی ــ ادام الله سلطانه ــ فی جمادی الآخرة سنة خمس عشرة و اربعمائة کلام فی الولایة من قبل الظلمة و کیفیة القول فی حسنها و قبحها، فاقتضی ذلک املاء مسألة وجیزة یطلع بها علی ما یحتاج الیه فی هذا الباب» (شریف مرتضی، رسائل، 2/89).
این گزارش شریف مرتضی نشان میدهد وزیر مغربی پس از سالیانی خدمت، وزارت و کتابت در حکومتهای مختلف، در جمع عالمان شیعه حاضر در بغداد فرصتی یافته تا این دغدغۀ کلامی و فقهی خویش را مطرح کند. این امر میتواند یکی دیگر از نشانههای تعلق وی به مذهب امامیه باشد. به طور خلاصه، «دیدگاه شریف مرتضی در این رساله این است که اگر انگیزه تصدی این گونه امور، اقامه حق و دفع باطل و امر به معروف و نهی از منکر باشد، این کار، جایز، بلکه واجب است؛ به ویژه اگر اکراه و اجبار هم در کار باشد؛ به گونهای که اگر ولایت از سوی ظالم را نپذیرد، جانش در مخاطره بیفتد» (محمد جواد شبیری، مقالۀ «نعمانی و مصادر غیبت»، ص 255).
دومین رساله شریف مرتضی، رسالۀ المقنع فی الغیبة است. در آغاز این رساله آمده است: «در مجلس الوزیر السید ــ خداوند عمر وی را در عزت مدام دراز کناد و حاسدان و دشمنانش را منکوب سازد ــ سخن از غیبت امام به میان آمد و من به اطراف بحث پرداختم چراکه مجالی برای استیفای تمام جوانب و جزییات بحث نبود. این امر سبب شد اکنون سخن مختصری درباب غیبت بنگارم که در اطلاع از راز این مسأله و دفع شبهات پیرامون آن بهکار آید، گواینکه من خود پیشتر به قدر کفایت در دو کتاب دیگرم الشافی فی الامامة و تنزیه الانبیاء و الائمة، راجع به موضوع غیبت سخن گفتهام؛ جری فی مجلس الوزیر السید ـ اطال الله فی العزّ الدائم بقائه و کبت حسّاده و اعدائه ـ کلام فی غیبة الإمام ألممتُ باطرافه، لان الحال لم یقتض الاستقصاء و الاستیفاء. و دعانی ذلک الی إملاء کلام وجیز فیها یطلع به علی سرّ هذه المسألة و یحسم مادة الشبهة المعترضة فیها؛ و ان کنت قد اودعت الکتاب الشافی فی الامامة و کتابی فی تنزیه الأنبیاء و الائمة من الکلام فی الغیبة ما فیه کفایة» (شریف مرتضی، المقنع، ص 31).
سومین رسالۀ شریف مرتضی را در اختیار نداریم. آقابزرگ طهرانی اشاره میکند که شریف مرتضی رسالهای با عنوان «مسئلة فی معنى الباء» درباب آیۀ ﴿فَامْسَحُوا بِرُؤسِِکُمْ﴾ تألیف کرده که نسخهای از آن نزد الحاج سید ابوالقاسم الاصفهانى در نجف موجود است (آقابزرگ طهرانی، الذریعة، 25/433). وی این اثر را بعد از ماجرایی که در جمادی الاولی 415 در مجلس ابوالقاسم وزیر مغربی رخ داده، به رشتۀ تحریر درآورده است. احتمالاً این امر نیز از جمله دغدغههای ادبی و تفسیری وزیر مغربی بوده که در تفسیر المصابیح خود نیز به تفصیل به آن پرداخته است. با این همه، به دلیل عدم دسترسی به نسخهای از این رسالۀ شریف مرتضی، به درستی از میزان ارتباط آن با تفسیر المصابیح نمیتوان سخن گفت. با این حال، در دو موضع دیگر از آثار برجامانده از شریف مرتضی مطالبی فشرده درباب تحلیل ادبی، و نحوی و فقهی این آیه و استنتاج حکم فقهی از آن میتوان یافت. مرتضی، رسائل، 1/213ـ214؛ 3/161ـ166 در رد بر سخن ابوالحسن علی بن عیسی الربعی (328ـ420 ق) دایر بر وجوب شستن پا هنگام وضو. به روشنی نمیدانیم شریف مرتضی رسالۀ «مسئلة فی معنى الباء» را بعد از این نوشته یا پیش از نگارش این بخش از رسائل خود نگاشته است.
یکی از راههای بررسی شباهت یا اقتباس هر یک از این دو مولف از دیگری، بررسی منابع مورد استفاده و ارجاع ایشان است. کرعاوی فهرستی دقیق از تمام منابع شریف مرتضی ذکر میکند که اغلب با وزیر مغربی مشترکند (کرعاوی، الشریف المرتضی و جهوده اللغویة و النحویة، ص 56ـ86). مهمترین منابع شریف مرتضی در لغت، نحو و تفسیر عبارتند از: جمهرة اللغة (ابندرید 321)، العین (خلیل بن احمد 175)، مقاییس اللغة (ابنفارس 395)، الکامل (المبرد 285)، المجالس و الفصیح (ثعلب 291)، تهذیب الالفاظ و اصلاح المنطق (ابنسکیت 244)، البیان و التبیین (جاحظ 255)، النوادر فی اللغة (ابوزید الانصاری 215)، عیون الاخبار (ابنقتیبة 276)، سر صناعة الاعراب (ابنجنی 393)، الکتاب (سیبویه 180)، الاصول فی النحو (ابنسراج 316)، معانی القرآن (فراء 207)، غریب الحدیث (ابوعبید قاسم بن سلام 224)، تأویل مشکل القرآن و اصلاح غلط ابیعبیدة، (ابنقتیبة 276)، مجاز القرآن (ابوعبیدة 210)، اعراب القرآن و معانیه، (زجاج 311)، معانی القرآن (اخفش اوسط، 215)، جامع علم القرآن (رمانی، 384).
مقایسهای میان این دسته منابع با منابع مختلف ادبی، لغوی، نحوی و تفسیری وزیر مغربی نشان از اشتراک شریف مرتضی و وزیر مغربی در اغلب منابع دارد. به رغم اشتراک این دو مفسر در منابع و شباهتشان در روش ادبی، محتوای مطالب ارائه شده از سوی آنها با هم شباهت چندانی ندارد.
با این همه، طبیعی است در برخی اقوال لغوی و نحوی هم شریف مرتضی و هم وزیر مغربی هر دو از پیشینیان اثر پذیرفته باشند و لذا اقوال مشابهی مطرح کنند یا منقولات مشابهی از پیشینیان خود نقل کنند. مثلاً وزیر مغربی از اخفش و ابوزید انصاری نقل میکند: ﴿حِجَاباً مَسْتُوراً﴾ سَاتِراً، عَنِ الأخفش، وَ سَعِید [= ابوزید الانصاری]، وَ یجُوزُ أنْ یکونَ الحِجَابُ کالجِدَارِ وَ البَابِ، وَ لَیسَ بِالسِّتْرِ، فَلِذَلِک قالَ: مَسْتُورا، فَلَمْ یکنْ تَکرِیراً.» (المصابیح فی تفسیر القرآن، ذیل الاسراء، 45). شریف مرتضی هم چنین میکند، اما نامی از اخفش نمیآورد: «ورابعها أن یکون معنى مسحور أی ساحرا وقد جاء لفظ مفعول بمعنى فاعل قال الله تعالى ﴿واذا قرأت القرآن جعلنا بینک وبین الذین لا یؤمنون بالاخرةِ حِجَاباً مَسْتُوراً﴾ أی ساترا والعرب تقول للمعسر ملقح ومعناه ملقح لان ماضیه ألقح فجاؤا بلفظ المفعول وهو للفاعل ومن ذلک قولهم فلان مشئوم على فلان ومیمون ویریدون شائم ویامن لانه من شامهم ویمنهم» (شریف مرتضی، امالی، 3/37). روشن است که مأخذ سخن هر دو نفر، معانی القرآن اخفش است: «وقال ﴿حِجَاباً مَّسْتُوراً﴾ لأن الفاعل قد یکون فی لفظ المفعول کما تقول: "إِنَّک مَشْؤومْ عَلَینا" و"مَیمُون" وإِنَّما هو "شائِم" و"یامِن" لأنه من "شَأمَهُم" و"یمَنَهم" و"الحِجابُ" ها هنا هو الساتر، وقال مَسْتُورا» (اخفش، معانی القرآن، 2/425).
در ادامه به نمونههایی از بیان و تفسیر متفاوت شریف مرتضی و وزیر مغربی اشاره میکنیم که تفاوت متنی اقوال ایشان میتواند نشانۀ بیاطلاعی آنها از آثار یکدیگر تلقی شود.
1) در تفسیر معنای «علی» در عبارت فَخَرَّ عَلَیهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِم (النحل: 26)، شریف مرتضی مطلبی ادبی و مفصل نقل کرده و گفته است که علیهم میتواند به معنای عنهم یا لهم باشد: «ان سأل سائل عن قوله تعالى ﴿فَخَرَّ عَلَیهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِم﴾ فقال ما الفائدة فی قوله من فوقهم یفیده قوله فخر علیهم السقف لان مع الاقتصار على القول الأول لا یذهب وهم أحد الى أن السقف یخر من تحتهم. الجواب قیل له فی ذلک أجوبة. أولها أن یکون من بمعنى عن فیکون المعنى فخر عنهم السقف من فوقهم أی خر عن کفرهم وجحودهم بالله تعالى وآیاته کما یقول القائل اشتکى فلان عن دواء شربه فیکون من وعن بمعنی واحد أی من أجل الدواء وکذلک یکون معنى الآیة فخر من أجل کفرهم السقف من فوقهم. قال الشاعر أرمى علیها وهی فرع أجمع وهی ثلاث أذرع وإصبع. أراد أرمی عنها، لأن کلام العرب رمیت عن القوس فأقام على مقام عن ولو أنه قال تعالى على هذا المعنى فخر علیهم السقف ولم یقل من فوقهم جاز أن یتوهم متوهم ان السقف خر ولیس هم تحته. وثانیها أن یکون على بمعنى اللام والمراد فخر السقف فان على قد تقام مقام اللام» (شریف مرتضی، امالی، 2/24ـ25). عدم اشاره به هیچیک از اقوال و مباحث ادبی در این آیه در تفسیر المصابیح، میتواند نشان از بیاطلاعی وزیر مغربی از امالی شریف مرتضی باشد، چه با روحیۀ ادبی که از وزیر مغربی میشناسیم، اگر وی اینها را دیده بود، یقیناً بدان اشاره میکرد. وزیر مغربی تنها مینویسد: ﴿فَخَرَّ عَلَیهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِم﴾ «اُورِدَ مِنْ فَوْقِهِمْ لِئَلا یشْتَبِهَ بِقَوْلِک: وَقَعَتْ عَلَیهِ دَارُه، أی: انْهَدَمَتْ، وَ لَیسَ هُوَ مِنْهَا» (المصابیح فی تفسیر القرآن، ذیل النحل: 26).
2) با آنکه هر دو مفسر به قاعدۀ حذف مضاف قائلند، اما نحوۀ بیان و پردازش جملات آن دو و نیز نوع استناد و استشهاد ایشان در نمونۀ زیر نشان میدهد که آنان از کار یکدیگر خبر نداشتهاند. در تفسیر عبارت ﴿وَ اُشْرِبُوا فى قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ﴾، وزیر مغربی مینویسد: «أىْ حُبَّ العِجْلِ. أشربَ ذلک بَعْضُهُم بَعْضاً؛ قالَ زهیر:
از سوی دیگر شریف مرتضی نیز ضمن اذعان به قاعدۀ حذف مضاف در این آیه، توضیحاتی و استشهادهایی متفاوت ذکر میکند: «والوجه الثالث أن یکون المعنى ولکن البر بر من آمن فحذف البر الثانی وأقام الأول مقامه کقوله تعالى ﴿وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ﴾ أراد حب العجل. قال الشاعر:
3) در تفسیر ﴿أوَّلَ کافِرٍ بِه﴾، وزیر مغربی مینویسد: «أوَّل مَنْ کفَرَ بِهِ، وَ لِمَجِیئِهِ عَلَى مَعْنَى الفِعْلِ وُحِّدَ. قَالَ الشَّاعِرُ فی مِثْلِ ذَلِک:
4) علاوه بر این، نمونههای متعددی از اقوال مشابه را در نوشتۀ این دو میتوان یافت که مآخذ متفاوت دارند. در تفسیر آیۀ ﴿لاجَرَمَ أنَّهُم فِی الاخِرَةِ هُمُ الاخسَرُونَ﴾ (هود: 22) وزیر مغربی قولی را به زید بن علی نسبت میدهد و شریف مرتضی همان قول را به فراء. «قَالَ زید بن علی علیه السلام: لا جَرَمَ مِثل لا بُدَّ» (المصابیح فی تفسیر القرآن، ذیل هود، 22). «وقال الفراء لاجرم فی الاصل مثل لابد ولامحالة ثم استعملته العرب فی معنى حقاً» (شریف مرتضی، ﴿امالی﴾، 1/74). نقل قول شریف مرتضی در متن تفسیر فراء آمده است: «و قوله ﴿لاجَرَمَ أنَّهُم﴾ کلمة کانت فى الأصل بمنزلة لابدّ أنّک قائم و لا محالة أنّک ذاهب، فجرت على ذلک، و کثر استعمالهم إیاها، حتّى صارت بمنزلة حقّا» (فرّاء، معانی القرآن، 2/8).
5) در نمونۀ دیگر، ذیل تفسیر آیۀ ﴿فَإِنَّهُم لا یکذِّبُونَک وَ لکنَّ الظّالِمینَ بِایاتِ اللّهِ یجحَدُونَ﴾، وزیر مغربی قرائتی را به امام صادق علیه السلام نسبت میدهد، اما شریف مرتضی آن را یکبار به امام علی علیه السلام، و در جایی دیگر به کِسائی و نافع، از قرّاء سبعه منتسب میکند. این عبارات به ترتیب چنین است: «قَال أبوعبدالله: وَ مَعناه: لا یکذبونَک، أی: لا یأتونَ بِحَقٍّ یبطلون بِهِ حَقَّک. و کانَ یقرأ یکذِبونک بالتَّخفیف.» (المصابیح فی تفسیر القرآن، ذیل الانعام: 33) «کان الکسائی یقرأ فإنهم لا یکذبونک بالتخفیف ونافع من بین سائر السبعة» (شریف مرتضی، امالی، 4/177). «وروى عن أمیر المؤمنین على علیه السلام أنه قرأ هذه الآیة بالتخفیف فإنهم لا یکذبونک على أن المراد بها أنهم لا یأتون بحق هو أحق من حقک» (شریف مرتضی، امالی، 4/174). شیخ طوسی با اشاره به روایت امام صادق علیه السلام، مستقیماً عبارت وزیر مغربی را نقل میکند: «قال ابوعبدالله علیه السلام معنی «لا یکذِبونَک» لا یأتون بحق یبطلون به حقک» (طوسی، التبیان، 4/120).
6) برای نمونههایی دیگر نگاه کنید به: تبیین ادبی متفاوت این دو از عبارت ﴿خالِدینَ فیهآ إلا ما شآءَ اللّهُ﴾ (وزیر مغربی، المصابیح، ذیل هود، 106 و مرتضی، امالی، 4/6)؛ محتوا و استشهاد متفاوت این دو از حذف همزۀ استفام در عبارت هَذَا رَبِّی (وزیر مغربی، المصابیح، ذیل الانعام، 75 و مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص 41ـ42). اعراب و موضع عطف عبارت ﴿وَ مآ اُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکینِ﴾ (وزیر مغربی، المصابیح، ذیل البقرة، 102 و مرتضی، امالی، 2/77ـ78).
اگرچه شواهد روشن متنی از اثر وزیر مغربی در سبک و محتوای کتابهای تفسیری ادبی شریف مرتضی در اختیار نداریم، میتوان برخی شباهتهای تفسیر المصابیح و امالی شریف مرتضی را نشانهای بر تبادل علمی میان این دو عالم بزرگ دانست. در جایی که با اطمینان میدانیم شیخ طوسی به المصابیح دسترسی داشته و از آن به تفصیل در نگارش التبیان خود بهره برده است، دشوار نیست که احتمال اطلاع و دسترسی شریف مرتضی بر این تفسیر را در بیست سال آخر عمر وی طی سالهای 415ـ436 هجری بپذیریم. استفاده و نقل فراوان روایات صحابه و تابعین، مراجعه به تفسیر طبری، نقل از منابع کلامی و تفسیری معتزله، استشهاد به اقوال شاعران جاهلی و مخضرَم، برجسته بودن پرسشهای ادبی، و نیز طرح مسائل ادبی از آثار کسانی چون ابوعبیدة، ابوعبید، ابنانباری و ... همه و همه ویژگیهای برجسته و روشن در متن امالی شریف مرتضی هستند که صد در صد با رویکرد وزیر مغربی در تفسیر المصابیح همخوانی و همسویی دارند.
مجموعاً سه رساله از نگاشتههای شریف مرتضی را میشناسیم که وی آنها را به سبب حضور در مجلس وزیر مغربی و طرح بحثی از جانب وزیر مغربی نوشته است. نخست رسالۀ «مسألة فی الولایة من قبل السلطان»، دیگری رسالۀ «المقنع فی الغیبة» و سوم رسالهای با عنوان «مسئلة فی معنى الباء».
در آغاز رسالۀ «مسألة فی الولایة من قبل السلطان»، شریف مرتضی مینویسد: «در مجلس وزیر السید الاجل ابوالقاسم الحسین بن علی المغربی ــ خداوند بر سلطنتش دوام بخشد ــ در جمادی الاخرة سال 415 سخنانی درباب قبول ولایت از جانب ظالمان و حکام جور به میان آمد و نیز نحوۀ سخن در محاسن و معایب این کار. لذا لازم آمد که وجیزۀ مختصری جهت اطلاع از مطالب مورد نیاز در این باب بنگارم؛ جری فی مجلس الوزیر السید الأجل ابیالقاسم الحسین بن علی المغربی ــ ادام الله سلطانه ــ فی جمادی الآخرة سنة خمس عشرة و اربعمائة کلام فی الولایة من قبل الظلمة و کیفیة القول فی حسنها و قبحها، فاقتضی ذلک املاء مسألة وجیزة یطلع بها علی ما یحتاج الیه فی هذا الباب» (شریف مرتضی، رسائل، 2/89).
این گزارش شریف مرتضی نشان میدهد وزیر مغربی پس از سالیانی خدمت، وزارت و کتابت در حکومتهای مختلف، در جمع عالمان شیعه حاضر در بغداد فرصتی یافته تا این دغدغۀ کلامی و فقهی خویش را مطرح کند. این امر میتواند یکی دیگر از نشانههای تعلق وی به مذهب امامیه باشد. به طور خلاصه، «دیدگاه شریف مرتضی در این رساله این است که اگر انگیزه تصدی این گونه امور، اقامه حق و دفع باطل و امر به معروف و نهی از منکر باشد، این کار، جایز، بلکه واجب است؛ به ویژه اگر اکراه و اجبار هم در کار باشد؛ به گونهای که اگر ولایت از سوی ظالم را نپذیرد، جانش در مخاطره بیفتد» (محمد جواد شبیری، مقالۀ «نعمانی و مصادر غیبت»، ص 255).
دومین رساله شریف مرتضی، رسالۀ المقنع فی الغیبة است. در آغاز این رساله آمده است: «در مجلس الوزیر السید ــ خداوند عمر وی را در عزت مدام دراز کناد و حاسدان و دشمنانش را منکوب سازد ــ سخن از غیبت امام به میان آمد و من به اطراف بحث پرداختم چراکه مجالی برای استیفای تمام جوانب و جزییات بحث نبود. این امر سبب شد اکنون سخن مختصری درباب غیبت بنگارم که در اطلاع از راز این مسأله و دفع شبهات پیرامون آن بهکار آید، گواینکه من خود پیشتر به قدر کفایت در دو کتاب دیگرم الشافی فی الامامة و تنزیه الانبیاء و الائمة، راجع به موضوع غیبت سخن گفتهام؛ جری فی مجلس الوزیر السید ـ اطال الله فی العزّ الدائم بقائه و کبت حسّاده و اعدائه ـ کلام فی غیبة الإمام ألممتُ باطرافه، لان الحال لم یقتض الاستقصاء و الاستیفاء. و دعانی ذلک الی إملاء کلام وجیز فیها یطلع به علی سرّ هذه المسألة و یحسم مادة الشبهة المعترضة فیها؛ و ان کنت قد اودعت الکتاب الشافی فی الامامة و کتابی فی تنزیه الأنبیاء و الائمة من الکلام فی الغیبة ما فیه کفایة» (شریف مرتضی، المقنع، ص 31).
سومین رسالۀ شریف مرتضی را در اختیار نداریم. آقابزرگ طهرانی اشاره میکند که شریف مرتضی رسالهای با عنوان «مسئلة فی معنى الباء» درباب آیۀ ﴿فَامْسَحُوا بِرُؤسِِکُمْ﴾ تألیف کرده که نسخهای از آن نزد الحاج سید ابوالقاسم الاصفهانى در نجف موجود است (آقابزرگ طهرانی، الذریعة، 25/433). وی این اثر را بعد از ماجرایی که در جمادی الاولی 415 در مجلس ابوالقاسم وزیر مغربی رخ داده، به رشتۀ تحریر درآورده است. احتمالاً این امر نیز از جمله دغدغههای ادبی و تفسیری وزیر مغربی بوده که در تفسیر المصابیح خود نیز به تفصیل به آن پرداخته است. با این همه، به دلیل عدم دسترسی به نسخهای از این رسالۀ شریف مرتضی، به درستی از میزان ارتباط آن با تفسیر المصابیح نمیتوان سخن گفت. با این حال، در دو موضع دیگر از آثار برجامانده از شریف مرتضی مطالبی فشرده درباب تحلیل ادبی، و نحوی و فقهی این آیه و استنتاج حکم فقهی از آن میتوان یافت. مرتضی، رسائل، 1/213ـ214؛ 3/161ـ166 در رد بر سخن ابوالحسن علی بن عیسی الربعی (328ـ420 ق) دایر بر وجوب شستن پا هنگام وضو. به روشنی نمیدانیم شریف مرتضی رسالۀ «مسئلة فی معنى الباء» را بعد از این نوشته یا پیش از نگارش این بخش از رسائل خود نگاشته است.
یکی از راههای بررسی شباهت یا اقتباس هر یک از این دو مولف از دیگری، بررسی منابع مورد استفاده و ارجاع ایشان است. کرعاوی فهرستی دقیق از تمام منابع شریف مرتضی ذکر میکند که اغلب با وزیر مغربی مشترکند (کرعاوی، الشریف المرتضی و جهوده اللغویة و النحویة، ص 56ـ86). مهمترین منابع شریف مرتضی در لغت، نحو و تفسیر عبارتند از: جمهرة اللغة (ابندرید 321)، العین (خلیل بن احمد 175)، مقاییس اللغة (ابنفارس 395)، الکامل (المبرد 285)، المجالس و الفصیح (ثعلب 291)، تهذیب الالفاظ و اصلاح المنطق (ابنسکیت 244)، البیان و التبیین (جاحظ 255)، النوادر فی اللغة (ابوزید الانصاری 215)، عیون الاخبار (ابنقتیبة 276)، سر صناعة الاعراب (ابنجنی 393)، الکتاب (سیبویه 180)، الاصول فی النحو (ابنسراج 316)، معانی القرآن (فراء 207)، غریب الحدیث (ابوعبید قاسم بن سلام 224)، تأویل مشکل القرآن و اصلاح غلط ابیعبیدة، (ابنقتیبة 276)، مجاز القرآن (ابوعبیدة 210)، اعراب القرآن و معانیه، (زجاج 311)، معانی القرآن (اخفش اوسط، 215)، جامع علم القرآن (رمانی، 384).
مقایسهای میان این دسته منابع با منابع مختلف ادبی، لغوی، نحوی و تفسیری وزیر مغربی نشان از اشتراک شریف مرتضی و وزیر مغربی در اغلب منابع دارد. به رغم اشتراک این دو مفسر در منابع و شباهتشان در روش ادبی، محتوای مطالب ارائه شده از سوی آنها با هم شباهت چندانی ندارد.
با این همه، طبیعی است در برخی اقوال لغوی و نحوی هم شریف مرتضی و هم وزیر مغربی هر دو از پیشینیان اثر پذیرفته باشند و لذا اقوال مشابهی مطرح کنند یا منقولات مشابهی از پیشینیان خود نقل کنند. مثلاً وزیر مغربی از اخفش و ابوزید انصاری نقل میکند: ﴿حِجَاباً مَسْتُوراً﴾ سَاتِراً، عَنِ الأخفش، وَ سَعِید [= ابوزید الانصاری]، وَ یجُوزُ أنْ یکونَ الحِجَابُ کالجِدَارِ وَ البَابِ، وَ لَیسَ بِالسِّتْرِ، فَلِذَلِک قالَ: مَسْتُورا، فَلَمْ یکنْ تَکرِیراً.» (المصابیح فی تفسیر القرآن، ذیل الاسراء، 45). شریف مرتضی هم چنین میکند، اما نامی از اخفش نمیآورد: «ورابعها أن یکون معنى مسحور أی ساحرا وقد جاء لفظ مفعول بمعنى فاعل قال الله تعالى ﴿واذا قرأت القرآن جعلنا بینک وبین الذین لا یؤمنون بالاخرةِ حِجَاباً مَسْتُوراً﴾ أی ساترا والعرب تقول للمعسر ملقح ومعناه ملقح لان ماضیه ألقح فجاؤا بلفظ المفعول وهو للفاعل ومن ذلک قولهم فلان مشئوم على فلان ومیمون ویریدون شائم ویامن لانه من شامهم ویمنهم» (شریف مرتضی، امالی، 3/37). روشن است که مأخذ سخن هر دو نفر، معانی القرآن اخفش است: «وقال ﴿حِجَاباً مَّسْتُوراً﴾ لأن الفاعل قد یکون فی لفظ المفعول کما تقول: "إِنَّک مَشْؤومْ عَلَینا" و"مَیمُون" وإِنَّما هو "شائِم" و"یامِن" لأنه من "شَأمَهُم" و"یمَنَهم" و"الحِجابُ" ها هنا هو الساتر، وقال مَسْتُورا» (اخفش، معانی القرآن، 2/425).
در ادامه به نمونههایی از بیان و تفسیر متفاوت شریف مرتضی و وزیر مغربی اشاره میکنیم که تفاوت متنی اقوال ایشان میتواند نشانۀ بیاطلاعی آنها از آثار یکدیگر تلقی شود.
1) در تفسیر معنای «علی» در عبارت فَخَرَّ عَلَیهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِم (النحل: 26)، شریف مرتضی مطلبی ادبی و مفصل نقل کرده و گفته است که علیهم میتواند به معنای عنهم یا لهم باشد: «ان سأل سائل عن قوله تعالى ﴿فَخَرَّ عَلَیهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِم﴾ فقال ما الفائدة فی قوله من فوقهم یفیده قوله فخر علیهم السقف لان مع الاقتصار على القول الأول لا یذهب وهم أحد الى أن السقف یخر من تحتهم. الجواب قیل له فی ذلک أجوبة. أولها أن یکون من بمعنى عن فیکون المعنى فخر عنهم السقف من فوقهم أی خر عن کفرهم وجحودهم بالله تعالى وآیاته کما یقول القائل اشتکى فلان عن دواء شربه فیکون من وعن بمعنی واحد أی من أجل الدواء وکذلک یکون معنى الآیة فخر من أجل کفرهم السقف من فوقهم. قال الشاعر أرمى علیها وهی فرع أجمع وهی ثلاث أذرع وإصبع. أراد أرمی عنها، لأن کلام العرب رمیت عن القوس فأقام على مقام عن ولو أنه قال تعالى على هذا المعنى فخر علیهم السقف ولم یقل من فوقهم جاز أن یتوهم متوهم ان السقف خر ولیس هم تحته. وثانیها أن یکون على بمعنى اللام والمراد فخر السقف فان على قد تقام مقام اللام» (شریف مرتضی، امالی، 2/24ـ25). عدم اشاره به هیچیک از اقوال و مباحث ادبی در این آیه در تفسیر المصابیح، میتواند نشان از بیاطلاعی وزیر مغربی از امالی شریف مرتضی باشد، چه با روحیۀ ادبی که از وزیر مغربی میشناسیم، اگر وی اینها را دیده بود، یقیناً بدان اشاره میکرد. وزیر مغربی تنها مینویسد: ﴿فَخَرَّ عَلَیهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِم﴾ «اُورِدَ مِنْ فَوْقِهِمْ لِئَلا یشْتَبِهَ بِقَوْلِک: وَقَعَتْ عَلَیهِ دَارُه، أی: انْهَدَمَتْ، وَ لَیسَ هُوَ مِنْهَا» (المصابیح فی تفسیر القرآن، ذیل النحل: 26).
2) با آنکه هر دو مفسر به قاعدۀ حذف مضاف قائلند، اما نحوۀ بیان و پردازش جملات آن دو و نیز نوع استناد و استشهاد ایشان در نمونۀ زیر نشان میدهد که آنان از کار یکدیگر خبر نداشتهاند. در تفسیر عبارت ﴿وَ اُشْرِبُوا فى قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ﴾، وزیر مغربی مینویسد: «أىْ حُبَّ العِجْلِ. أشربَ ذلک بَعْضُهُم بَعْضاً؛ قالَ زهیر:
فَصَحَوتُ عَنْها بَعدَ حُبٍّ داخِل *** وَالحُبّ یشْرَبه فُؤادُک داءُ
وَ قَالتْ شاعِرة مِن شَواعِر العَرب:بِأهلی مِن غاد و نَفْسی فِداؤه *** بِه هَام قَلبی مُنذُ حینَ وَ لایدری
هَوى اُشْرِبَته النّفس أیام جَهلِها *** وَ لج علیهِ القَلبُ فی سَالفِ الدّهر
(المصابیح فی تفسیر القرآن، ذیل البقرة، 93)هَوى اُشْرِبَته النّفس أیام جَهلِها *** وَ لج علیهِ القَلبُ فی سَالفِ الدّهر
از سوی دیگر شریف مرتضی نیز ضمن اذعان به قاعدۀ حذف مضاف در این آیه، توضیحاتی و استشهادهایی متفاوت ذکر میکند: «والوجه الثالث أن یکون المعنى ولکن البر بر من آمن فحذف البر الثانی وأقام الأول مقامه کقوله تعالى ﴿وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ﴾ أراد حب العجل. قال الشاعر:
وکیف تواصل من أصبحت *** خلالته کأبی مرحب
اراد کخلالة أبی مرحب. وقال النابغة:وقد خفت حتى ما تزید مخافتی *** على وعل فی ذی المطارة عاقل
أراد على مخافة وعل وتقول العرب: بنو فلان یطؤهم الطریق أی أهل الطریق. وحکى عن بعضهم: أطیب الناس الزبد أی أطیب ما یأکل الناس الزبد وکذلک قولهم حسبت صیاحی زیدا أی صیاح زید. وروى عن ابنعباس فی قوله تعالى ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ﴾ حرج أی لیس على من أکل مع الأعمى حرج» (شریف مرتضی، امالی، 1/144). 3) در تفسیر ﴿أوَّلَ کافِرٍ بِه﴾، وزیر مغربی مینویسد: «أوَّل مَنْ کفَرَ بِهِ، وَ لِمَجِیئِهِ عَلَى مَعْنَى الفِعْلِ وُحِّدَ. قَالَ الشَّاعِرُ فی مِثْلِ ذَلِک:
فَإذا هُمُ طعموا فَالأمُ طَاعمٌ *** وَ إذا هُمُ جَاعُوا فَشَرُّ جِیاع
وَ قِیلَ: مَعْنَاهُ أوَّلُ قَبِیل کافِرٍ بهِ مِنْ أهْلِ الکتَابِ فَیتَّبِعُکم غَیرُکمْ فی الکفْرِ وَ التَّکذِیبِ، فَیکوُنُ أکثَرَ لِمَآثِمِکمْ وَ أعْظَمَ لِجُرْمِکم، مِنْ قَوْلِ النَّبِىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه: مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیئَةً کانَ عَلَیهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إلى یوْمِ القِیامَة» (المصابیح فی تفسیر القرآن، ذیل البقرة: 41). شریف مرتضی نیز ضمن بحث از چند آیۀ مشابه در این باره مینویسد: «وقوله تعالى ﴿وَلا تَکونُوا أوَّلَ کافِرٍ بِه﴾ تغلیظ وتأکید فی تحذیرهم الکفر وهو أبلغ من أن یقول ولا تکفروا به ویجری مجرى قولهم فلان لا یسرع إلى الخنا وقلما رأیت مثله اذا أرادوا به تأکید نفی الخنا ونفی رؤیة مثل المذکور» (شریف مرتضی، امالی، 1/167). روشن است که این دو بیان هیچ شباهتی به هم ندارند.4) علاوه بر این، نمونههای متعددی از اقوال مشابه را در نوشتۀ این دو میتوان یافت که مآخذ متفاوت دارند. در تفسیر آیۀ ﴿لاجَرَمَ أنَّهُم فِی الاخِرَةِ هُمُ الاخسَرُونَ﴾ (هود: 22) وزیر مغربی قولی را به زید بن علی نسبت میدهد و شریف مرتضی همان قول را به فراء. «قَالَ زید بن علی علیه السلام: لا جَرَمَ مِثل لا بُدَّ» (المصابیح فی تفسیر القرآن، ذیل هود، 22). «وقال الفراء لاجرم فی الاصل مثل لابد ولامحالة ثم استعملته العرب فی معنى حقاً» (شریف مرتضی، ﴿امالی﴾، 1/74). نقل قول شریف مرتضی در متن تفسیر فراء آمده است: «و قوله ﴿لاجَرَمَ أنَّهُم﴾ کلمة کانت فى الأصل بمنزلة لابدّ أنّک قائم و لا محالة أنّک ذاهب، فجرت على ذلک، و کثر استعمالهم إیاها، حتّى صارت بمنزلة حقّا» (فرّاء، معانی القرآن، 2/8).
5) در نمونۀ دیگر، ذیل تفسیر آیۀ ﴿فَإِنَّهُم لا یکذِّبُونَک وَ لکنَّ الظّالِمینَ بِایاتِ اللّهِ یجحَدُونَ﴾، وزیر مغربی قرائتی را به امام صادق علیه السلام نسبت میدهد، اما شریف مرتضی آن را یکبار به امام علی علیه السلام، و در جایی دیگر به کِسائی و نافع، از قرّاء سبعه منتسب میکند. این عبارات به ترتیب چنین است: «قَال أبوعبدالله: وَ مَعناه: لا یکذبونَک، أی: لا یأتونَ بِحَقٍّ یبطلون بِهِ حَقَّک. و کانَ یقرأ یکذِبونک بالتَّخفیف.» (المصابیح فی تفسیر القرآن، ذیل الانعام: 33) «کان الکسائی یقرأ فإنهم لا یکذبونک بالتخفیف ونافع من بین سائر السبعة» (شریف مرتضی، امالی، 4/177). «وروى عن أمیر المؤمنین على علیه السلام أنه قرأ هذه الآیة بالتخفیف فإنهم لا یکذبونک على أن المراد بها أنهم لا یأتون بحق هو أحق من حقک» (شریف مرتضی، امالی، 4/174). شیخ طوسی با اشاره به روایت امام صادق علیه السلام، مستقیماً عبارت وزیر مغربی را نقل میکند: «قال ابوعبدالله علیه السلام معنی «لا یکذِبونَک» لا یأتون بحق یبطلون به حقک» (طوسی، التبیان، 4/120).
6) برای نمونههایی دیگر نگاه کنید به: تبیین ادبی متفاوت این دو از عبارت ﴿خالِدینَ فیهآ إلا ما شآءَ اللّهُ﴾ (وزیر مغربی، المصابیح، ذیل هود، 106 و مرتضی، امالی، 4/6)؛ محتوا و استشهاد متفاوت این دو از حذف همزۀ استفام در عبارت هَذَا رَبِّی (وزیر مغربی، المصابیح، ذیل الانعام، 75 و مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص 41ـ42). اعراب و موضع عطف عبارت ﴿وَ مآ اُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکینِ﴾ (وزیر مغربی، المصابیح، ذیل البقرة، 102 و مرتضی، امالی، 2/77ـ78).
اگرچه شواهد روشن متنی از اثر وزیر مغربی در سبک و محتوای کتابهای تفسیری ادبی شریف مرتضی در اختیار نداریم، میتوان برخی شباهتهای تفسیر المصابیح و امالی شریف مرتضی را نشانهای بر تبادل علمی میان این دو عالم بزرگ دانست. در جایی که با اطمینان میدانیم شیخ طوسی به المصابیح دسترسی داشته و از آن به تفصیل در نگارش التبیان خود بهره برده است، دشوار نیست که احتمال اطلاع و دسترسی شریف مرتضی بر این تفسیر را در بیست سال آخر عمر وی طی سالهای 415ـ436 هجری بپذیریم. استفاده و نقل فراوان روایات صحابه و تابعین، مراجعه به تفسیر طبری، نقل از منابع کلامی و تفسیری معتزله، استشهاد به اقوال شاعران جاهلی و مخضرَم، برجسته بودن پرسشهای ادبی، و نیز طرح مسائل ادبی از آثار کسانی چون ابوعبیدة، ابوعبید، ابنانباری و ... همه و همه ویژگیهای برجسته و روشن در متن امالی شریف مرتضی هستند که صد در صد با رویکرد وزیر مغربی در تفسیر المصابیح همخوانی و همسویی دارند.
جمعه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۳۴
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .